به نظرتون آبروی من رفته

پشت سر همه حرفه تو هم میگفتی خودشون میخواستن بهم بزنن و گفتن طلاهات مال خودت 

مهریه نداد؟

طلا رو که نمیتونن بگیرن زر زیاد بزنن تو دادگاه بگو ازم گرفتن چطور میخان ثابت کنن و مهریه ات هم بزار اجرا بگو میخاستم زندگی کنم این اقا عشق وحالشو کرد ولم کرد

بلند بگه حقم بوده حالا کی جرات داره گوه خوری کنه 

نمیدونم چرا همیشه زنایی که باید طلبکار باشن فکر میکنن بدهکارن 

برو دادگاه پدشو دربیار.. مگه شهر هرته

ببین اگه باکره باشی نصف مهریه و اگه باکره نباشی کل مهریه میرسه ،مگه طلاها چقدره؟

ببین یه فامیل داشتیم پسرش عروسشو طلاق داده بود.  می گفت عروسم با کسی بوده.  من حرفشو هرگز باور نکردم.  

دقیقا یکی هم بود عروسش طلاق گرفت بعد به عروس تهمت زد.  من حرف اونو هم باور نکردم.  الانم فوت کرده.  

اگر واقعا اینطوره، مهریه رو بزار اجرا 

به همه بگو طلاهارو برداشتن بدون حق وحقوق میخان طلاقم بدن شماها ابروشون رو ببرید مهریه ات هم بزار اجرا درس عبرت بشه براشون نمیدونم مقصر کیه ولی هرچی باشه بالاتر از خیانت که نیست مشکل هم پیدا کرده باشید حق نداره بدون مهریه طلاقتو بده اون طلاها هم که هدیه بوده حقته 

بله شهر هرته 

زنا بدترین بلاها سرشون میاد بدترین توهین ها و تحقیرها  اخرشم حس میکنن بدهکار و مقصرن 

به این میگن قدرت جامعه زنستیز 

دلیلش چیه

چرا مرد ؟

شوهر سابقم دید همه چی تو دادگاه همه چی ب علیه اش هست مهریه نفقه براش بریدن اومد بهم تهمت بزنه قاضی بهش گفت ساکت شو نزاشت حرف بزنه 

دهنی ازش سرویس شد حیوون 

به علت کهولت سن

خدارو شکر که قاضی نذاشت بهت تهمت بزنن. 

اونا جلو قاضی که نه پشت سرش تهمت زدن

خب اینکه هرکی بیاد تهمت بزنه که نمیشه باید ثابت کنه شاهد بیاره اونم شاهد حین ارتکاب جرم دیده باشن الکی که نیست اینجوری هرخداشناسی به هرکسی تهمت میزد خدا خیر بده قاضی رو نزاشت حرفش تموم بشه فقط گفت ازدواجتون از اول اشتباه بوده همون طلاق براتون بهتره دقیقا رید به شوهر سابقم میخاست بگه اگه خیانتی هم بوده بدرد هم نمیخوردید  اینقدر حرص خورد شوهر سابقم ۱۰ سال ازم بزرگتر بود اینقدر مثل خر کار میکرد جمع میکرداما پولش برکت نداشت انگار خیلی سنش بالاتر بود قاضی گفت اختلاف سنیتون چقدره گفتم ده گفت فکر کردم بیشتره بعد بهش گفت چقدر لاغری اعتیاد داری اونم گفت نه خانوادگی لاغریم عتاد نبود خانوادگی ژنشون خیلی لاغر بود از بس که حسودوحرص میخوردن