پدر شوهر بدجنسم

خب تو خوت نریز به شوهرت با لحن اروم بگو دیدی چطور رفتار کرد سر یه سوسیس 

ایندفعه خودت اشپزی کن همینکارو کن براش عبرت بشه

به نظرم بیشتر خودت مقصری اولا که شما ایشون را می‌شناختی .بعد هم من ندیدم سوال کنن من چیزی بیارم یا نه شما باید هر چیزی دوست داشتی برای خودتون و حتی یه کم هم بیشتر میبردی ۹۰درصد خودت مقصری آخه از پدر شوهرچه انتظاری داری برات تغذیه تو راه بیاره .والا ما که هر جا رفتیم با خانواده ی همسر که مادر شوهر هم بوده خودمون وسیله برداشتیم و به بقیه هم دادیم از به مرد چه انتظاری داری .استارتر اشتباه خودت بوده اینو خواهرانه بهت میگم که دیگه تکرار نکنید این اشتباه را .

دقیقا .خود استارتر مقصره و باید اشتباهش را بپذیرد تا تکرارش نکنه .برادر شوهرت به پسر مجرد به فکر تو راهش بوده اون وقت اسی که خانم خونه هست برا تو را چیزی بر نداشته 

در کل استارتر ناراحت نباش اگه اون ساندویچ را نخوری چون سویس و کالباس معلوم نیست از چه گوشت سگ و گربه و با چه شرایطی درست شدن همون نون و پنیر بهتره.

منم اشپزی میکنم ولی نمیتونم مثل اون باشم ذاتن نمیتونم بین بچه خودموبچه دیگه فرق بذارم اونم سرغذاخوردن اتفاقا یه بارخواستم تلافی کنم نتونستم 

هزار آفرین .منم ندیدم آدم از پدر شوهر پیر انتظار غذا درست کردن برا تو راه داشته باشن...آدم میمونه از بعضی انتظارها

بحث سوسیس نیست خوشگلم بحث احترامه مگه ادم یه بار کم بخوره یا نخوره میمیره 

بحث رفتار اون ادمه که اینجوری بنظرم خودشو بی ارزش نشون داده بیشتر 

درسته ولی باعث این بی احترامی خود اسی بوده آخه کی از یه پیرمرد نزدیک۸۰ ساله انتظار داره برا تو راهش غذا بیاره اصلا درستش بود استارتر خودش میاورد و اون پیرمرد هم یه کم از کنارش میخورد .اسی خودش فرصت بی احترامی به اونا داده .اون سوسیس هم بخاطر این گفتم تا از ناراحتی اسی کم کنم که ضرر نکرده اگه از اون غذا نخورده و گرنه می‌دونم بحث نوع غذا نیست

حرف شمام تاحدودی درسته بهتره ادم دستش پیش کسی دراز نباشه تامیتونه چون اسی اخلاق اونو میدونسته بهتربود یه چیزی برمیداشت تامجبورنشه ازغذای اون بخوره 

منم یه بار میرفتیم جایی باخانواده شوهر ما صبحونه رو خوردیم تقریبا راه سه چهار ساعته بود من دیگه چیزی برنداشتم تو راه چون خورده بودیم بعد این مادرشوهره تانشستیم تو ماشین دیدم جلو دروایساده غرغرمیکنه اره زنونگی ندارن وازاین حرفا  چیزی برنداشتن واسه تو راه 

منم گفتم ماصبونه خوردیم نترسین نمیخوایم باشماچیزی بخوریم اگه میگفتین واسه شما نون برمیداشتم نمیدونستم شما نخوردین 

ادما انقدر بد شدن مخصوصا وقتی پدرشوهرمادرشوهرمیشن فکرمیکنن چه خبره صاحب عروسن شدن وهرطور میخوان رفتارمیکنن

دقیقا منم ۴ ساله خونه پدرشوهرم نرفتم 

چون هروقت میرفتیم مادرشوهرم هرچی تو یخچال بود میاورد یا سیع یه مرغ مینداخت تو قابلمه اما دخترش که دفعه اخر رفته بودم دیدم برای دخترش تدارک دیده ماهی با اینکه میدونست من ماهی خیلی دوس دارم هیچوقت درست نمیکرد براشون کدو حلوایی پخته سرسفره هی به دامادش میگفت فلانی ماهی بردار به من نمیگفت پشت بندش شوهرم بهم بلند میگفت ماهی بخور برام میزاشت اونم ضایع میشد میگفت بهم بردار دیگه شد اخرین بارم بعد از اون کلی بهم گفت بیا نرفتم بهونه اوردم بعدش باردار شدم غذا میپخت میفرستاد بازم نرفتم فکر کرده بود از این طریق میتونه بیاد بره بخاطر بچم کور خونده بود منم سرسنکین سالی یه زنگ میزنم عید رو تبریک میگم تمام هیچوقت هم بروش نیاوردم که چرا خونه بابای خودمم باشه همینکارو میکنم فرقی نداره کجا خودمم دعوت نمیکنم بابامم باشه حتی نفر اول زندگیم بچمه دیگه بقیه تو وهله دوم و بعد برام هستن