من دانشگاه میرم خیلی خسته میشم درسام سنگینن
شیفت شب هم خواهم داشت
به همسرم گفتم از مسئولیت میترسم
گفتم آشپزیم خوب نیست
گفت خب یاد میگیری تو خونه ی خودتون بپز برا بابات یاد بگیر
گفتم از آشپزی من انتظار آنچنانی نداشته باش
گفت نهه چرااا
گفتم من نخواهم تونست اون همه کار انجام بدم
تو هم باید کمک کنی
به شوخی گفت دیدی فلانی(فامیلشون) چطور به زنش کمک میکرد(گیم میزد) منم اونطوری کمکت میکنم. منم گفتم در اونصورت غذا نخواهم پخت. خندید
بعد هم گفت نگران نباش کمکت میکنم باهم انجام میدیم کارارو
ولی الان حس خیلی مزخرفی دارم شوخیارو جدی میگیرم من
نظرتون؟