ب خانوادت بگو ک ب اون اطلاع ندن شما اونجا هستی بیان اونجا بگو همسرت خوشش نمیاد.یا اینکه درو باز نکنن براش اگرم پدرت قبول نکرد بگو پس ما دیگا نمیایم خونتون بگوششم برسه ک چ بهتر
[QUOTE=399047957]خیلی نازه خیلی بی نقصه همه جی عالی تا قبل ازدواجمم خوب بودم باهاش دوسش داشتم با اینک این شخصیت پیک م ...[/QUOTEاجزای صورتش و توصیف کن
ی بار بابام باردارم هستم سر این خانواده چنان با دختر حاملش دعوا کرد ک فرداش رفتم زیر سرم تمام شب بدون شام و گشنه اشک میریختم
از بابام متنفرم کلا خودش و خانوادش بیخود ترینن
بخاطر مامانم میرم اونحا فقط
با همسرتون صحبت کنید و این عذاب تموم کنید.
شما به همسرتون که اعتماد دارید
پس با ایشون صحبت کن و بگو خیلی ناراحتی از رفتارای اون دختر
وازش بخواه با رفتارهاس سرد و ضدحال زدن هاش و بی توجهی این ماجرا رو ختم کنه
براش توضیح بده که شما به خود همسرت اعتماد داری
ولی برای ارامش روان زنش باید تلاش کنه
با صحبت حل میشه
امان از ادمایی که خودشونو میندازن وسط رابطه دونفر و مث انگل همه چیزو به گند میکشن
چقد بدبخت ان چقد حقیرن چقد بی اعتماد بنفس هستن که برای خودشون فرصت جداگانه قائل نیستن و میخان نفر سوم یه رابطه دیگه باشن
خب پس بیشتر توی ذهن شما این رفتار ها مشکوکه
و احتمالا فقط حساس شدید
ولی درکل میخام بگم باید زن و شوهر جوری باهم باشن که بتونن نگرانی هاشونو بدون دغدغه و ترس از قضاوت به هم بگن
حالا قدیم که نیست
باید تلاش کرد
یادبگیریم باهم حرف بزنیم
