ببين حراستيا بيمارن
و البته خيلي ام بدبختن
مثل چي از اينكه يكي بر.ينه بهشون ميترسن و دقيقا از صورتت ميخونن كه تو اينكاره نيستي
و فقط به كسايي گير ميدن كه مشخصه بي سر و صدان
يكيش خود من
يك بار واقعا ديگه مثل اوزگلا رفتم شايد راحتم بزارن بازم يقه ام رو گرفتن اونم در حاليكه از كنارم يه دختره با ناخناي بلند بنفش و موهاي افشون و مانتوي تنگ و كوتاه رد شد انگار كور بودن نديدن
اونوقت من گوني تنم بود و شبيهه اون اجنه هه توي هري پاتر بودم