باردارم خونم مثل طویله شده شوهرم یه لیوان برنمیداره لباسای عرقی کثیفشو آویزون میکنه رو میز ناهارخوری
دست ب ظرفا و هیچی نمیزنه
فقط ب فکر خواب و استراحت و تغذیه خودشه
تا میگم توان ندارم کمک کن میگه زنگ بزنم خواهر بیاد مادرم از شهرستان بیاد پیشت بمونه اصلا نمیفهمه ک من ب کمک خودش احتیاج دارم حریم خصوصی دارم خواهر و مادرشو کجای دلم بذارم