مثلا من نوشابع پفک چیپس فست فودم حداقله یا کلا نمیخورم میگم تو شیردهیم باید خیلی مراعات غذاهایی که میخورمو بکنم میگه اح شورشو دراوردی بخور بره بابا این همه ادم حامله دیدیم چقدر تو چصی هستی
خودش از اون ادمایی هست که باردار باشه ب ی ورش نیست و همه چ میخورع البته فعلا مجرده
فعلا مجرده بذار باردار بشه اونوقت تو رو درک میکنه
از کجا معلوم؟ شما به کار درستت ادامه بده.
خواهرشوهر منم برای بارداری من همین رفتارها رو انجام می داد بعد برای بارداری خودش یا خدا چیکار که نمی کرد!
احتمالا تنهایی بهش مزه نمیده ، یا فکر می کنه تو خودت را خیلی تحت فشار می گذاری
من حامله نیستم ولی سعی میکنم این چیزا کمتر بخورم
من تو بارداری مرغ هم نمیخوردم حتی میترسیدم هورمون داشته باشه
خواهرت منو میدید چی میگفت😂
خب حالا بذار باردار بشه بعد خواهیم دید البته اونایی که همه چی میخورن تو بارداری سخت گیر نیستن دیدم بچه هاشون کمتر اذیت میکنن مثلا کولیک ندارن یا نفخ و دلدرد ندارن خوش خوراکن
شما کار خودت رو بکن چون کارت درسته
بیخیال اهمیت نده بگو به زور به خورد تو که نمیدم تو هرچی دوست داری بخور چیکار به من داری
منم خیلی میخواستم سالم بخورم ولی متاسفانه ویار وحشتناکی داشتم
طوریکه ۴ روز بیمارستان بستری شدم چون ۳ روز اصلا آب نخوردم تمام رگ های بدنم خشک شده بود
برای اینکه بهم سرم بزنن دکتر جراح اومد تا تونست تو رگ اصلیم سرم بزنه
شانس آوردی که میتونی چیزهایی که دوست داری بخوری
در کل خواهرا وقتی ببینن فاز ما متفاوت میشه حرص میخورن . من مدلای دیگه اش رو تجربه کردم 😁
این فقط تفاوت طرز تفکره عزیزم . اختلاف نظره . من حتی نمیتونم به قطعیت بگم کار شما درسته . بچه های من بزرگن بزرگه ۱۳ سالشه . من توی این مدت همه مدل مادر حساس و غیر حساس دیدم . به نظرم تعادل توی زندگی خیلی مهمه .هر چی بچه رو بیشتر ایزوله کنیم از دنیای امروز حالا هر ابعادی . غذا الودگی میکروب حضور در جمعیت هر چیزی ..... هر چی کمتر بهش چالش بدیم بیشتر اسیب پذیر بارش اوردیم . من تجربه های زیادی در این مورد در اطرافیانم دیدم که باعث شده روش خودم رو در تعادل نگه دارم . خدا رو شکر تا اینجا نتیجه داده
مثلا من می گفتم بچه ام نوزاد هست زیاد دست کسی ندین بچه که وسیله سرگرمی و اسباب بازی نیست. مدام با من لج می کردن و از عمد تا من می رفتم دستشویی یا نماز بخونم بچه شیرخواره رو می دادن دست بچه ها کوچیک فامیل تا بغل کنند و باهاش بازی کنند
بعد بچه خواهرشوهرم که به دنیا امده بود مادرشوهرم در اتاق می ایستاد و نمی زاشت بچه ای بره تو اتاق که مبادا بچه های فامیل برن بالای سر بچه و بخوان نگاهش کنند و بهش دست بزنند!
