تو خونه ما همش دعوا بود همش ها بعد من میرفتم خونه مامانمهمش ی سنگینی حس میکردم همش هم ب مامانم میگفتم نمیدونم چرا میام اینجا اعصابم خورد میشه
الان ک اتاق خواهر فراریمو چک کردیم کلی دعا پیدا کردیم برای اختلاف خانواده
همه رو با دعا ونقشه ب جون هم میندلخته تا یادمون از گند کاری هاش بره
من وشوهرن. خواهرم وشوهرش هم سر چرت وپرت یهویی دعوامون میشد الان حدس میزنیم کار خود نجسش باشه
ادم چرا انقدر بد ذات باشه
۹۰میلیون پول توکارت مامانم تو ۱ماه تموم شد بعد بابام پرسیده این ۹۰ تومن کجاست خواهرم گفته مامان هی لباس میخره با اینکه ۹۰ تومن مگه میشه لباس بخری
الان فهمیدیم پولمون رو میدزدیده میداده ب دوس پسرش و دعا نویس باهاش میرفته