پریروز سر اینکه به مشتری های زنش میگفت قربونت و...
بحثمون شد گفتم نگو و..من خوشم نمیاد
کلی کتکم زد بحث و انگار زنه رفت به پدر مادرش گفت به منم گفت زنگ بزن بیان ببرنت منم باردارم
انداخت منو بیرون با این شکم💔
خلاصه بزرگترها فهمیدن اومدن یه سری حرف بارم کردن و برگشتم به خونم 😔
الان جاشو جدا میندازه میخوابه نه من باهاش حرف میزنم نه اون غذاشو آماده میکنم میاد میخوره میره و..
به این میگن طلاق عاطفی نه..😔💔
هم اصلا دلم نمیخواد باهاش حرف بزنم سپردمش به بالایی هم خونه خیلی سوت و کوره بچه هم تو خونه نیس انگار قبرستونه خونه الان سه شبه جاش جداس
یعنی خیلی حرف بدی زدم گفتم نگو قربونت💔😔
گناه این بچه تو شکمم چیه سه روزه خوابو غذا ندارم
شما بودین چیکار میکردین😔😔