سلام
الهی هر کی تایپیکم رو میخونه بهترین بارداریا و زایمان به موقع رو داشته باشه
منو الان از اتاق عمل اووردن بخش
خوابم نمیبره بدنم بی حسه
دلم پر از غمه
دختر ۱۶ هفتم از پیشم رفت
تازه امروز ۱۶ هفتم تموم شده بود
یک هفته بود که گاهی تکونهاشو مث ماهی میفهمیدم
۶۰ روز دلدرد شدید پریودی شبانه روز داشتم بخاطر آیودی
چون آیودیم قابل برداشتن نبود
هرشب از درد با گریه میخوابیدم
تازه دو هفته بود دردام کم شده بود
پنجاه روز هرروز امپول پروژسترون میزدم و شیاف میزاشتم
برعکس امروز از همه روزام کارم کمتر بود حتی ظرفامو بچه هام شستن دخترم ۱۱ سالشه پسرم ۹ سالشه
تا غروب حالم خوب بود
نمازمو خوندم دیدم یکم کمر دردم
شام درست کردم با بچه هام خوردیم
همسرم سرکاره تا یکشب
اومدم بخوابونمشون که ساعت ۶ تا ۶ و نیم صبح باید پاشن آماده شن برای مدرسه
همینطوری که میخوابوندمشون حس کردم دارم دلدرد میشم بعد از چند دقیقه انگار به واژنم فشار میومد هر سه چهار دقیقه هی دردم میگرفت و ول میکرد یک ربع واستادم بچه هام خوابشون ببره اومدم از اتاق بیرون دردم شدید شد
زنگ زدم خواهرم با شوهرش اومدن دنبالم
توی مسیر بیمارستان دردم بسیار شدید شد یهو نزدیک بیمارستان کیسه ابم پاره شد منو سریع روی تخت گذاشتن
توی مسیر بردنم به طبقه بالای زایشگاه ، بچه به دنیا اومد
آیودیمم با بچه اومد بیرون
بعد بردنم اتاق عمل برای کورتاژ و اونجا چون دیدن شام خوردم گفتن نمیشه بیهوش کرد و از کمر به پایین بی حسم کردن و بدون هیچ دردی کورتاژ شدم
از اون موقع دیگه دردام تموم شد و الان از کمر بیحسم
اووردنم بخش و خواهرم پیشمه
ولی دلم پر از غمه
با اینکه خداخواسته بود ولی دوسش داشتم 😔
شاید بگین چه حوصله ای داری اینارو تایپ کردی
ابنارو تایپ کردم که یه یادگاری و یه خاطره از دختر آسمونیم بمونه ♥️