تو هفته33بارداری تو بیمارستان بستری شدم تو اتاق تک تنهام.به علتهای فراوان. مشکل فشار که دکتر قلب باید ویزیت کنه. مشکل قند و دیابت و کلیه هام پروتیین دفع میکنن. البته همه این مشکلات رو دوبار قبلی هم داشتم.
اولش که اومدم گوشیم شارج نداشت اون دوساعتی که همسرم رفت تاشارژر و لوازم شخصی رو بیاره انگاری صدسالگذشت. وقتی اومد پسرمم اورده بود.
نمیدونم چرا بی اختیار گریم گرفت. عذاب وجدان گرفتم که چرا مراقب خودم نبودم و الان اون تو روزجشن قرانش تنها موند.
توبلوک زایمان بستری شدم ولی چون سزارینی هستم ی اتاق تک تخته دادن در سکوت اتاق دارم به صدای مامانای دیگه گوش میدم. چقدر عجیبه. ولی انگاری اینجا دوتا اتاق کوچولو هست که شده انبار دارو و لوازم جانبی این بخش. انگار سر راه خوابیدم😂😂 یهو خدمه و کادریا میان داخل. کل تجهزاتی که فعلا استفاده نمیشه تو اتاق منه. انگار تو انباری خوابیدم. 😂😂
ولی از جهتی خوشحالم دکتر قلب اومد اکو کرد همینجا چون مشکل گشادی یک ازدریچهای قلبم رو دوسال پیش تشخیص داده بودن و بهم گفت خوشبختانه مشکلی نیست.