همدیگرو تار و مار کردن به معنی واقعی کلمه آبروی همو بردن
تو آشنا و فامیل و محل و دوستان و همه جا تا تونستن از هم بد گفتن وهمو تخریب کردن
الان اسمشون میاد دیگه همه میدونن آقا چجور بوده و خانم چچوری
بچه ها من شدم بچه طلاق و باید حرف و کنایه چرت و پرت فامیل از گوشه کنار بشنوم همش گردن آدم باید کج باشه نسبت به حرفا نگاه ها
پدرم که آدم مسئولیت پذیری نیست
کاش کسی بود ازم حمایت میکرد
اونم واسه ازدواجم که اگه قبلش ۴ تا آدم خواهان بودن
الان باوجود طلاق والدینم عقب نشینی هم میکنن
همه کاسه کوزه ها سر من شکسته شد
من قربانی زندگی و اشتباهات این دونفر شدم