بچم ۴ ماهش بوداسهال شده بود بهش گفتم بیا ببریم دکتر گف هر چی سیاه روزی دارم از توعه چقد بدم با من حرف نزنید مادرش اومد گف بهتر ببریم دکتر گف باشه ببریم من چیزی نگفتم چند وقت بعدش برای بچه شیر درست کردم نخورد من رفتم دسشویی مسواک زدم تا بیام ده دقیقه طول کشید گف الهی ک تو همون دسشویی بمیری شیر میکنم تو باسنت درست کردی رفتی هیچ نگفتم گفتم لطفا با من حرف نزنید امروز مثلا رو جا ب جا کردم تمیز کنم اومد گف الهی کمرت بشکن برای چی مثلا رو جا ب جا کردی پایش میشکنه من چیزی نگفتم کف تو این خونه پرستاری فقط منتظرم بچه بزرگ شه تکلیفتو روشن کنم من گفتم با من حرف نزنید گف باید مبلل رو دو بار درست کنی من باز پاشدم درست کردم گف ن قبول نیست اینجوری ن من مثلا خیلی سنگین بود نمیزاشت بکشم زمین میگف بلندشون کن الهی بشکن کمرت من بعد ۳ بار جا ب جایی مبلا رو چیدم نمیدونم چرا دیگ از حرفاش ناراحت نمیشم حتی ارزش اینو ندار ک جوابشو بدم هم کلام شم