2777
2789
عنوان

شما میگین خوشش اومده بود یا هیز و

102 بازدید | 12 پست

از همون موقع نگاهم می کرد تا ۷ ۸ ساعت که همسفر بودیم عمم و دختر عمم صندلی عقب نشسته بودن همین که روم و بر می گردوندم بهشون خوراکی چیزی بدم پسره همینطوری نگام می کرد باورتون نمیشه بین اون همه آدم دستش و گذاشته بود زیر چونش همینطوری با لبخند ملیح زل زده بود به من اصلا یه لحظه هم چشم بر نمی دابعدم که پیاده شدیم سریع کیفش و برداشت منتظر بود من کجا میرم همش نگاه من میکرد ک گمم نکنهبه مقصد که رسیدیم وایساده بود منتظر من بعد از دور یه جوری انگار آروم میگف بیا 








منم رفتم تو خونه اون هنوز منتظر بود تا اینکه ۲ .۱ ساعتی تو خونه بودم وقتی اومدم بیرون دیگ نبودش خونه خودم نبود 


و شد آنچه باید می شد♥️🥹

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

پرنده از قفس پرید 

من یه خانوم خوشبختم که یه همسر زحمتکش و خوب دارم ما دوتا گلپسر هم داریم که از ته دل دوستشون دارم و منتظر اتفاق ها و خبرهای خوب در مسیر زندگیمون هستیم❤️❤️❤️❤️ دوستتون دارم از ته قلب ❤️❤️❤️❤️

چندماه پیش هم اینو تعریف کرده بود

واسه اینکه این داستان (چه داستان فیک باشه چه واقعی) براش به یه نقطه امن ذهنی تبدیل شده. و با یادآوریش حس خوبی بهش دست میده. کاش به جای این کارا، دنبال درمان می رفت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792