شوهرم و خانوادم سر قهرم شش ماهه قهرن
شوهرم خیلی ب خانوادم تیک پیدا کرده
خلاصه دیروز از دستم عصبانی بود ک وقتی رفت دکترا چرا زنگش نزدم فحشمم داد
امروزم پسرمو برد
گفت همگی بیایید
من گفتم سر درد دارم نمیام (واقعا سردرد داشتم)
برگشته بهم میگ باز خانوادت چی گفتن باز مادر و خاهرت چی بهت گفتن ک الان ناراحت شدی و سردرد شدی
کم با اونا حرف بزن تا کم سردردت بشی (اینا رو باحالت کنایه و حرص درآوردن من میگ)
گفتم چیه چرا انقدر آتیش خانوادم تو ک.... ه توعه مثل یه جغد شوم افتادی دنبالشون خدا بخیر کنه
(من شش ماهه با خاهرام قهرم همشون بلاکن مادرمم بیست روزه باهاش حرف نزدم ولی بازم گیر داده بهشون)
خیلییی عصبیم
مرتیکه گراز