حالا داستان چیه؟؟
دیروز ماشین دوستم تو پارکینگ استارت نخورده
دوستم به شوهرش گفته
شوهرش هم بهش گفته فکر کن من نیستم
ماشین مال خودت است زنگ بزن بیان ببرن
خلاصه ماشین را بردن
ولی خودم گفتم حداقل برای آوردن تنهایی نرو
کلا هر وقت از شوهرش کاری می خواد
بهش میگه فکر کن من نیستم
یا به بهانه ای امروزی بودن
اختیار تمام امورات زندگی را داده دست خانمش
حتی تعهد محضری هم دوستم از شوهرش داره
و این اختیار را داره که با پول شوهرش بره خرید کنه به نام بزنه و ...
ولی فکر می کنم اصلا جالب نیست
پس مفهوم زندگی مشترک چیه؟؟؟؟
و بگم سر سوزنی نه شک داره نه بد دل است
البته دوستم هم خودش خیلی شیر است و واقعا احتیاجی به هیچ مردی نداره
ولی پس فلسفه ی ازدواج چیه این وسط؟؟؟؟؟؟؟؟