2777
2789
عنوان

مادر بی ملاحظه

61 بازدید | 6 پست

سلام بچه ها من یه خانم ۴۶ ساله هستم ۱۱ ساله جدا شدم و با پسر ۱۷ سالم زندگی میکنم‌. پدرم ۲۰ ساله فوت شده. مادرم از وقتی من بچه بودم خیلی بین من و بقیه بچه ها فرق میزاشت و همیشه اذیتم میکرد. خیلی طولانیه نمیشه اینجا گفت. حتی باعث جدایی من و همسرم شد. مال و اموالشم به بقیه بچه ها داد و ته موندش خیلی کم رسید به من. حالا که پیر شده و پر از دردسر ، بقیه بچه ها ولش کردن و ۷،۸ ساله که سراغشو نگرفتن و اون مثل همیشه زورش به من میرسه و با اینکه میدونه ازش متنفرم میاد خونم و برا مدت طولانی مثلا دو هفته اینا می مونه. پسرمم کنکوریه و اصلا از مادرم خوشش نمیاد و همش میگه این نیاد اینجا. در ضمن من وسواس هم دارم و واقعا از بودنش اذیت میشم‌. بارها غیرمستقیم گفتم اگه تنهایی اذیتت میکنه یا پرستار بگیر یا همخونه یا برو سالمندان و .‌‌ یجوری فهموندم من نمیتونم. من خونم کوچیکه وسواسی هستم وضع مالیم ضعیفه و خودمم از لحلظ جسمی خیلی مریضم . مادرم از من سالم تره. ولی با این وجود باز همش میگه تنهام بیام اونجا منم میگم باشه یکی دو روز بیا برو ولی میاد می مونه و منم هر ثانیه خودمو میخورم . توروخدا بگید شما بودید دست تنها با این وضعیت چیکار می کردید. واقعا خسته شدم. بگم نیا عذاب وجدان میگیرم ، بگم بیا میاد اذیت میشم. دوست دارم خودش ملاحظه کنه و برای تنهایی خودش یه کاری رو بپذیره انجام بده ولی همش میخواد تمام فشارها رو من باشه. توروخدا راهنماییم کنید. 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بالاخره باید یه روزی این کارو بکنی بین آرامش زندگی خودت و بچه ت و حرف مردم یکی رو انتخاب کنی

ممکنه اینجوری دیگه نیاد خونم ولی بازم هر دیقه تلفن میزنه گریه میکنم میگه تنهام میگه میترسم و .... و کلا اعصاب و روانم رو به هم میریزه. به هیچ طریقی هم راضی نمیشه همخونه یا پرستار براش بگیرم یا بره سالمندان. باورت نمیشه وقتی خونم نیست ۵ دیقه به ۵ دیقه نلفن میزنه همشم غر و نق

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792