۷۶ سالش بود از ۶ سال پیش تا چند روز پیش نمیتونیت حرف بزنه راه بره بشینه و... کلا از نطر جسمانی اوکی نبود چند بار هم سکته می کرد بعد از هر سکته حالش بدتر میشد البته سکته هاش خفیفف بودن سه هفته پیش عفونت داشت سه هفته بستری بود چهارشنبه هفته پیش فوت کرد تو راه برگشت به خونه بودم بابام تو راه بهم گفت پدربزرگت رحمتت خدا رفت
با اسرار خانواده فرداش رفتم خاکسپاریش اصلا باورم نمیشه از پیشمون رفته اینم بگم من گریه نکردم و قطره ای اشک نریختم ولی نمیتونم با نبودش کنار بیام وقتی خبرشو فهمیدم فکر کردم داشتم خواب میدیدم اما همش واقعی بود
خب دیگه بیشتر اذیتتون نکنم هرکی در توانشه فاتحه ای براش بخونه