بچه ها من خواب دیدم مادربزرگم فوت شد درحالیکه خب زنده هست خداروشکر
بعد خوابم طوری بود که من توی خوابم خونشون بودم و خواب بودم بعد وقتی فوت میکنه من خواب بودم توی اتاق بعد مادرم میاد بالا سرم بیدارم میکنه بهم خبر میده بعد من میزنم تو سرکله خودم جوری ناراحت بودن و گریه میکردم که واقعا سوزناک بود همش میگفتم برای آخرین بار ندیدمش توروخدا بگین زندست نمرده همش اینو میگفتم
خلاصه منو بردن تو حیاط که اونجا تابوت بود وسط حیاط همه فامیلامون و دایی های مامانم بودن که اونها انگار خوشحال بودن لبخند داشتن من از همه بیشتر ناراحت بودم به همه التماس میکردم میگفتم توروخدا بگین زنده هست من ندیدمش واسه آخرین بار خداحافظی نکردم باهاش
وسط حیاط با لباس مشکی های خاکی زانو زده بودم زار میزدم
بعدش از خواب پریدم از شدت ناراحتی حدودا ۴ صبح بود
بچه ها میترسم نکنه چیزی بشه