از روزی که ب ماددم گف نظرمو بپرسیدن قرار بر جلسه آشنایی هر دو خونواده شد
کلااااا باهام سرسنگین و فوق العاده بداخلاق شده...اصن رفته تو خودش...سرد جواب میده
خب چرااا🥲🥲🥲تقصیر من چیه اخههه..نمیخواستی خب رد کن بره
اخیی😂🙂
اخی اینجوری نگو باباها خیلی مظلومن
بابای من که رسما بغض کرده بود
😂😂
منم شنیدم
چی بگم واقعا
مردا عجیب غریبن
خیلی اعصابش خورد میشه و میگه برات زوده
ولی مادرم راه میده
کلا باهام سرسنگین میشه تا خواستگارو رد کنیم
😂😂😂بعضی از پدرا این حالتی هستند
شدت وابستگی و عشق و .. باعث میشه حالشون بده بشه
پدر خانوم من حالا با خانومم اوکی بود ولی تا یک سال و نیم من و آدم حساب نمی‌کرد انگار دزدیدم دخترش رو 😂😂😂
بابای من اصلا براش مهم نبود رفت تحقیقات یه سری دروغ بهم گفت که من جواب مثبت بدم نمی دونم خدا کمکم کرد یا پسره دلش سوخت واقعیت رو خود پسره گفت و تا قبل از اینکه جریان جدی بشه بهم زدم
درسته🤣
بابای من از خداشه برام خواستگار بیاد 😅
روزی که خواستگاراومد برای ابجیم،بابام دعواکرد باهمه🤣🤣🤣🤣
نه خانواده من اینجوری نیستن
بابای من می‌خواستیم بریم محضر بهم گفت اگه راضی نیستی نریم .
مامان میگفت تا یک هفته از رفتنت شبا بابات با پتوی تو می‌خوابید.
راه دور هم رفتم دختر اول هم بودم .
مثل مامانها نمی تونن احساساتشون رو بگن اغلب سکوت و اخم .
چون دوست داره
میخواد حالتو بگیره همه مردا همینن چه بابات چه هر مردی که دوست داشته باشه
من که هیچ وقت بابا نداشتم یه ماهه بودم فوت کرد اصن نمیدونم پدر داشتن چه جوریه الانم ۳۰سالمه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
