مادربزرگ من خدا رحمتش کنه سه تا بچه داشت فقط و فقط عشقش داییم بود
حالا داییم ادم سرد بی محبت بداخلاق که اکثرا هم شهر دور و کشور دیگه بود
مامان طفلی من تا روز آخر خدمت مادرش بود ولی مادربزگم فقط اسم داییم رو لبش بود
نمیدونم فلسفه اش چیه
هرچی بچه بی محبت تر و بدتره عزیزتره