امروز رفتیم پیاده روی یا یکی از همسایمون که یکم روش حرف درست کر دن مردم با دوست ش و خواهرای همسایمون با هاشون رفتم بیرون خواهر مجردم هم بود
همه مردم خیابون مارو دیدن منظورم همسایه ما رو دیدن باهم بیرون رفتیم
من متاهلم بعد چون خواهرم با ما بود مجرده و خانوادم نمیدونسته قراره بریم پیاده روی
مادرمو که دیدم اول خیابون ایستادیم پسر همسایه دید ما رو
نکنه الان بره حرف حدیث درست کنه یا کلا اون خانمهای همسایهامون نکنه حرفی درست کنن چون ما رو دیدن تو خیابون پیاده میرفتن من زیاد رو کارهام حساسم ولی نمیدونم چرا امشب خریت کردم
اخه اونا باهم میگفتن و حرف میزدن دوست هماسیمون هم خیلی اسکل با صدای بلند حرف میزد کاش نمیرفتم حتا نتونستم بخوابم
خاک بر سرم چطور باشون رفتم نمیتونم بخوابم از تفکیر