میکردم ولی نه ایقد زود ولی خب باز برمیگشتم عقب هم شرایطم ایقد بود شاید بین بد بدتر بد رو انتخاب میکردم زیر دست نامادری اونجا اینجام زیر دست شوهر بدجنس که همش عذابم داد
من که تازه اول کارم و تو دوران عقد هستم.یک سال و سه ماهه عقدیم و به خاطر بازسازی خونمون که بریم زندگیمون رو شروع کنیم بین پدرم و شوهرم الان شکرآب شد.تا حدودی پشیمون دارم میشم
پدرم رفت رو مادرم زن گرفت خرجی مادرم بچه ها نمیداد اونوقت دایم سفره پهن بود از این سر حال تا اون سرحال مادرمم با نون خالی همش برو ظرف بشور برو جارو کن برو فلان کن چنان کن وسایلا مادرمو گرفته بود بدون وسیله چی بگم زیادن مریض میشدی اون خانم بچه هاش دایم دکتر ما هم میمردیم یکی نمیردمون دکتر