پشت من بد گفت راز منو پیش همه گفت من دردول میکنم از زندگیم از چیزایی ک کسی نمیدونه اون جمع میکرده تو سینش تا بره پیش بقیه بگه ی خواستگار خوب داشتم رفته پیش اونا بد منو گفته ک من دوس پسر داشتمو از این حرفا
میخام حالا با دوستش بریزم رو هم و باهاش صمیمی شم
چطور با دختره صمیمی بشم