دیگه عصبی شدم. نمیتونم دقیق بگم چی شده میترسم شناسایی شم ولی سر جریانی از برادر شوهرم و دختر عمش.بعد سه سال اون اشتباه هنوز تاوان داره و تر و خشک دارن میسوزن. هزااار حرف پشت سرم زده شده و هنوز ول کن نیستن😔.
همسرم میگه ولش کن تو شانت بیشتر از این حرفاست و من تورو باور دارم ن حرف های بقیه رو.
کل فامیل رو از هم پاشوندن طوری که آرزوی دیدن عمم رو دارم.
بعد سه سال حالا ی گروه زده دختره و کلی پشت سر بقیه و من حرف زده و کل فامیل رو عضو گروه کرده. پدرم رو ب زور منصرف کردیم خاسته بره در خونشون بحثش بشه با اقاش