باردارم ویار شدید دارم تا چییی میخورم بالا میارم
از سروصداشون و صدای تلدیزیون گفتم چقد داد میزنید حالم بد شد، رفتم تو ی اتاق دیکه، اومد گفت از اینجا برو
نون مفت نداریم بدیم ب کسی(تمام خورد و خوراکمو خودم بردم)
شوهرم رفته بود عیادت یکی بهش گفتم دلم برات تنگ شده بریم خونه خودمون دیگه همه نقامو اوردم سر شوهرم ک نمیگی دلم برات تنگ شده بغل مبخام و ....
الانم فردا بخاطر کارم ساعت ۵ونیم صبح برم خونه بابام.
ولی تا شوهرم رسوندم الکی میرم سمت خونه بعد میرم محل کارم کلید دارم تا سر ساعتش بازش کنم
الان ک دارم گریه میکنم از فکر تهوع اومدم بیرون😅😅