نشسته بودیم دور هم بعد بحث راه رفتن بچه شد
داییم به دخترش گفت وقتی بچه بودی اوا(من)گیره موهاتو برداشت رفت تو رفتی دنبالش کم کم راه افتادی
بعد دختر داییم بهم گفت چ عجبب تو یبار به درد خوردی😐قیافشم یجوری کرد
بهش گفتم حداقل من همون یبارم به درد خوردم تو چی و خندیدم
حالا پیغام داده بدش اومده😂😂
من اصلا کار به کسی ندارم تو جمع خودش خواست ولی ناراحتم شدم گناه داشت جلو شوهرش