ریموتای موتوررشوهرم دست من بودد بعد اینجا شیرآلات مادر شوهرم خراب شده دامادشون داشت درست میکرد وسیله لازم داشتن برادررشوهرم گفت ریموت بده برم ب شوهرت نگو گفتم نمیشه بدون اجازه بدم دیدم همه ناراحت شدن دامادشون. از این طرف میگه موتور ندین بدون اب می مونید دیگه شب . اب و قطع کردن اخه..خاهرشوهرم برگشته میگه یا خودش بیاد درست کنه یا موتورش بده دیکه منم موتور ندادم گفتم زنگ بزن اجازه بگیر برادر شوهرم زنگ زد ب داداشش .شوهرم گفت موتور نبر اخه موتور سنگینه شبا گشت نمیزاره بیرون گفت میگیرن ازت بهد اینکه قطع کرده میگه بده دیگه با لحن بداااا تو نگی از کجا میخواد بفهمه بهد گفت باخ با دامادمون میرم موتور نگیرن بعد خاهر شوهرم پریددپشت موتور من میرم با شوهرم .. نفهما هرچقدد. میگم موتور . بدم خدایی نکرده اتفاقی بیفته شوهرم از چشم من می بینه الان برگشتن میگن نگو ب شوهرت پلشتای بدرد نخور اعصابم خورد کردن
عیب نداره همه که نمیتونن عاقل باشند شما با تفکر مثبت و یوگا میتونین بر مشکلات غلبه کنین و با آدمای دیوانه زندگی کنین فقط باید مثبت اندیش باشین🌾🌾🌺🌺🌺🍃🌹🌷🌵🌻🌿🌲🪴🪴🪴🪴🌹🌷🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍓🥖🥐🧇🧇🥜🥜
با اسنپ برن
اهمیت نده بزار ببرن به شوهرت همون لحظه نگو وقتی برگشت بگو بهش به زور ریموت رو برداشتن.ی عالمه رو با خودت دشمن نکن.فردا تو میمونی و حوضت.
تو اونجا چکار میکنی؟
وقتی شوهرت نیست و قرار نیست موتور رو بدین ییکی دیگه تونستی بگو کلیدا رو هم با خودش ببره یا مخفی کنه که دست تو نباشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
