امروز بازار بودم رفته بودم خرید
نمیدونم زن و شوهری جلوم بودن چه مشکلی داشتن مرده به زنش گفت از زن اولم عزیز تر نیستی بدون هیچی میفرستمت خونه بابات زنه خجالت کشید کلی هم ناراحت شد جلو مردم هیچی نگفت
شوهر جوگیر خودم الان سر هیچی باهام دعوا کرد رید ب هیکلم چون رفیق دوزاریش پیشش بود
یه پسر خاله داره به زنش خیانت کرده رفته دوس دخترشو گرفته شوهرم میگه حقشه چیه این لابد بد بوده ک رفته با یکی دیگ گفتم نه عزیزم ی خراب مث خودشی پیدا کرده وگرنه زن نجیبو ادم عاقل پس نمیزنه