دخترم لجبازه خیلی خیلی ...امروز به زور تکلیف نوشته
از مدرسه برگشتیم کلی سر چیزای الکی گریه کرده و نق زده
الانم گفت برم پیش دخترعموم گفتم بابا داره میاد بریم خرید برگشتم بعد شام برو پیشش شروع کرد گریه حتی برخوردیم به پدرشوهرم یه جوری آبروریزی کرد جلو چشمش آب شدم از خجالت
تو کوچه هم همینطور دیگه کنترلم از دست دادم زدم تو صورتش
بدم زدم خودم میدونم دستم بشکنه ولی دیگه جون به لب شدم رو زانو نشستم مامان بیا باهم حرف بزنیم اصلا گریه رو تموم نمیکنه بشنوه من چی میگم
از دخترم بدتر این شوهر خونسردی انگار بچه همسایه داره گریه میکنه انگار ته انگار
دیگه تا وسط خیابون رفتم اینقدر اعصابم خراب بود سر شوهرم داد زدم گفتم کلید بهم بده من برگردم خونه کلید داده چند قدم اومدم میبینم دست بچه رو گرفته داره دنبالم میاد یعنی میخاستم خودمو بندازم جلو ماشین میگم کجا میای میگه بیا باهم بریم دیگه میگم لامصب من اعصابم ریخته بهم خریدا هم واجبه خب برو تا سرخیابون بی من ....آخرش رفت ولی الان اگه چیزی بشکنم یا برم کلی راه برم شاید دودی که از سرم بلند میشه خاموش بشه