2777
2789
عنوان

میشه کمک کنید....

172 بازدید | 22 پست

به نظرتون اگه واسه زایمان به کسی نگم و فرداش به خانواده ها بگم بد هستش؟ هم خانواده خودم هم خانواده شوهر حسابی دلمو شکستن. دلم میخواد تو خوشحالیم خیلی نباشن.از طرف دیگه شوهرم میگه خیلی بی کس و کار نباشیم.نمیدونم باز احساساتی شده یا کسی چیزی بهش گفته.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ب نظرم با این تصمیم 

بیشتر خودتون و همسرتون آزار میبینید 

نه دیگران

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....
میخوام شوهرم بیاد. کافی نیست؟

منم با شوهرم رفتم ولی قرار شد تا دوساعت بعد مامانم بیاد وقتی که منو برده بودن اتاق عمل خیلی سخت گذشته بود بهش بهتره که شوهرت تنها نباشه یکی باشه که بهش دلگرمی بده

سر در نمیارم چرا هی میرید ناخن می‌کارید مال من که خودش درمیاد😁😁😁
نه بابا بگووووو بچه تو تو کینه و ناراحتی ب دنیا نیار بزار باشن بچه که اومد ارتباطتو کمتر کن اما کینه ...

اخه خیلی زجرم دادن.کینه ندارم کلا فراموش کردم ولی خیلی ناراحتم.تو بارداری الکی باهام دعوا کردن. انگار نه انگار که استرس ممکنه دور از جون بچه ام بمیره .خودم تا دم مرگ رفتم و برگشتم.تازه همچنان من مقصر هستم. و منت رو سرم هستش که هنوز به ما احتیاج داری فکر کردی خودت میتوتی همه کارات و بکنی محتاج ما هستی.

ب نظرم با این تصمیم  بیشتر خودتون و همسرتون آزار میبینید  نه دیگران

اخه مثلا مادرم اصلا ازم نپرسیده که کی زایمان میکنی...مادر شوهر هم که فضا را خوب دیده واسه دخالت های وقت و بی وقتش.

اخه مثلا مادرم اصلا ازم نپرسیده که کی زایمان میکنی...مادر شوهر هم که فضا را خوب دیده واسه دخالت های ...


من جای شما باشم

اگر ازم سوال پرسیدن

جواب میدم و پنهانش نمیکنم


ولی رابطمو ، ازین ببعد بیشتر مدیریت میکنم

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....
منم با شوهرم رفتم ولی قرار شد تا دوساعت بعد مامانم بیاد وقتی که منو برده بودن اتاق عمل خیلی سخت گذشت ...

اره بیشتر نگران شوهرم هستم.خیلی نگران هستش.از خانواده خودم ابی گرم نمیشه.اگه بیان فقط توهین میکنن میرن.خانواده خودش هم که دیگه نگم...

کسی نمیپرسه که بگم.باهام دعوا کردن سر هیچ و پوچ.مادرشوهرمم زمینه را مساعد دیده واسه دخالت کردن و حرص ...

منم شرایط شما رو داشتم ولی شبش یه تلفن زدم و گفتم که فردا میرم زایمان و خدافظ .... برامم مهم نبود باشن یا نه ... دیدنم نیومدن بیمارستان ولی حداقل وجدانم راحته که شعورش داشتم و اونا نداشتن

فقط باید بخدا پیله کرد.. زیرا فقط با او میتوان پروانه شد... 
من جای شما باشم اگر ازم سوال پرسیدن جواب میدم و پنهانش نمیکنم ولی رابطمو ، ازین ببعد بیشتر مدی ...

نمیپرسه.من به خاطر دعوایی که باهام راه انداخت جزو مادران پر خطر شدم خودمم نمیدونم کی زایمان کنم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز