2777
2789
عنوان

کسایی که میترسن نیان

235 بازدید | 24 پست
اامروز دنبال یه وسیلم تو اتاق میگشتم که نبود وبه مامانم گفتم اونم اومد ودید که نبود و رفتم تو پذیرایی شاید اونجا باشه وقتی اومدم در کمال تعجب وسط وسط اتاق بود کلی من اطراف رو گشتم ولی جالبیش اینجاست که وسط اتاق بود

زدم گوگل نوشته بود اینکه اجنه بتوانند به عالم ماده دسترسی داشته باشند که مشخص هست 😐😐

یعنی چی؟من زیاد اعتقاد ندارم به این که بیان این دنیا ولی الان ترسیدم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بیخیال بابا

یه وقتایی وسیله جلوی چشمته ولی نمی بینیش

شایدمکسی از خانواده اومده گذاشته اونجا

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز