بنظر شما رفتن به شهدا و گلزار شهدا مثل زیارت حرم اماما
طلبیدنی هست؟یعنی شهیدا باید بطلبن که بری
یا نه هر وقت اراده کردی میتونی بری؟
من خودم هرموقع اراده کردم رفتم گلزار شهدا
ولی مثلا خیلی وقته دلم خواسته برم امام رضا نشده که برم
توکل چیست:توکل بر خدا این است که بدانی مخلوق خدا نه سودی به تو می رساند نه ضرری .وازغیرخداکاملا مایوس و ناامید شوی(جبرئیل)،،،/جایی که راه نیست خداوند شاهراه می گشاید/لطفا برای هر کار خوبی که انجام میدی به هیچ کس نگو خودت هم خوبیت رو فراموش کن اینجوری قشنگتره....ودر آخر در این دنیا هیچ اتفاقی، اتفاقی،اتفاق نمی افتد
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
فقط همینو بگم که توی این سایت یکی از کاربرا خواستشو به زور از خدا گرفته بود و بعد از گذشت هفت سال داشت خودشو لعنت می کرد💔
نمیخوام شعار بدم شرایط خودمم مثل توعه ولی چه میشه کرد جز توکل
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
من دیگه چیزی از کسی نمیخوام کسی رو هم التماس نمیکنم
💔🫂
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا