بی نهایت دوسش داشتم
اسم داداشم محمدرضا هست
تو گوشیم سبوس کرده بود محمد رضا ی دومم
چون همون جوری خواهرانه عاشق محمد رضا هستم رفیقم و دوست دارم
هر کاری واسه خوش حالی اش حاضرم بکنم
اما بیش از حد روش حساسم
یک کلمه حرفش می دونه منو تا ساعت ها بهم بریزه
از طرفی خیلی هم مثل قبل نیست و جدیدا هر وقت باهم صحبت می کنیم منم که زنگ می زنم
از وقتی هم جواب کنکور اومده کلا پیداش نیست هیچی قبول نشده
دلم می خواد باهاش قطع رابطه کنم از یه طرف
از طرفی دلم براش تنگ میشه
به قول چاوشی نه خواب راحتی دارم نه مایلم به بیداری