من چند وقتی میرفتم جایی سرکار شاید بگید صاحب کار آخه به تو چه ولی واقعا حس میکردم ازش بدم میومد همکارای داغوون واقعا به زور میرفتم سه شنبه صب پاشدم لباس بپوشم توی ذهنم گفتم کاش دستم میشکست پاممیشکست ی اتفاقی میفتاد من دیگه اینجا نمیرفتم بخدا شاید باورتون نشه عصر که با سرویس برگشتپ اومدم در سرویسو ببندم درو بستم روی انگشتم و انگشتم خورد شد حتی ناخنم از ریشه دراومد خیلی دارم درد میکشم ولی هیچ وق فک نمیکردم آدم نفرین هایی ک در حق خودش میکنه بگیره💔
ومنی که حاضرم آدم بکشم ولی سر خودم داد هم نزنم؛
هیچوقت خودتو به شوخی هم نفرین نکن
چون وقتی هیچکس هم نباشه این جسمته که باهات میمونخ
اتفاقا نفرین در حق خودمون سریع تر می گیره.
نمی دونم چرا ولی منم به همین نتیجه رسیدم
بعضی مواقع آدما از روی عصبانیت خودشونو نفرین میکنن ولی از ته دل که نیست
وقتی به چیزای خوب هم فکر کنی اتفاق میفته من در مورد خونه، شوهر و محل کارم به سه تا از چیزایی که یه زمانی دوست داشتم رسیدم. تو جنگ هم همش فکر میکردم خونمون خراب میشه که شب آخر کوچه ما رو زدن و خونمون آسیب دید.
نمیدونم عزیزم
هرکی با توجه به شرایط زندگی و موقعیت هاش باید تصمیم بگیرخ که میخواد چکار کنه
الان ممکنه شما واقعا به اون درامد احتیاج داشته باشی و کار دیگه ای هم نتونی پیدا کنی در اون صورت مجبوری بری
ولی اگه میتونی دنبال کار بگردی و یکم صبر کنی شاید بهتر باشه بیای بیرون
الان نظر من مهم نیست
شما باید خودت فکر کنی کدوم شرایط رو داری
امیدوارم که موفق باشی با هر تصمیمی
و یه روزی بقیه برای شماکار کنن
جای اینکه شما برای اونا کار کنید🤍
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
