من یک دختر دایی دارم قبلاً راجب خودش و خواستگار سمجش تاپیک زدم
دختر داییم پزشکه بعد پسر خاله اش عاشقش شد
دختر داییم نخواست باهاش ازدواج کنه و هیچ جوره معیارش نبود و در سطح هم نبودن
اما پسر خاله اش بشدت اصرار میکرد تا که کارشان به درگیری کشید خانوادگی خیلی دادگاه رفتن، درگیری ، زد و خورد خلاصه اینها چند ساله دشمنن با همدیگه خانوادگی
خلاصه دختر داییم یک روز از سرکار برگشته خسته بود صبح
تصادف میکنه میخوره به پسر خاله اش که میرفته نانوایی
(خونه هاشون تو یک محله است دختر داییم و پسر خاله اش) دختر داییم که شوکه شده اول میخواد فرار کنه کمی میره جلو بعد پشیمان میشه برگرده دنده عقب میگیره برگرده دوباره بهش میخوره
بعد میاد پایین میبینه بدبختی همون پسرخاله است از شانس گندش و بازی های روزگار و خدا
شوکه میشینه کنار خیابان خشکش میزنه تا میان به آمبولانس زنگ میزنن پسره رو میبرن بیمارستان
اونجا یک دستش و پاش با سرش و دوتا دندان هاش
و دنده اش شکسته
خلاصه خانواده پسر خاله چون دشمنی بینشان بوده شکایت میکنن از قصد زده به جرم اقدام به قتل عمدی
خلاصه تو دادگاه دخترداییم محکوم میشه که آره با نیت وقتی اونو تو خیابان دیده قصد قتل کرده
دادگاه اول دخترداییم به ۳ سال زندان و همچنین پرداخت دیه محکوم کرد دادن تجدید نظر اونا هم همین حکم تغییر ندادن و تأیید شده
(من امروز فهمیدم)
قاضی گفته اگر رضایت بگیرید فقط پرداخت دیه میشه و در بدترین حالت زندان ۲ سال و نیم کم میشه و ۶ ماه تبدیل میشه تعلیقی چون جنبه عمومی هم داره ولی رضایت بگیرن دختر داییم زندان نمیره ..
(باور کنید من دخترداییم میشناسم شب و روز برای این پسرخاله با وجود اینهمه اذیتش کرد پسرخاله و آبروش برد
و مشکلات دعا میکرد که سر و سامان بگیره اینو فراموش کنه.. دختر داییم آزارش به مورچه هم نمیرسه..تو خیابان بچهها کار میبینه گریه میکنه..۸۰ درصد درآمدش کمک میکنه به آدما نیازمند.. بشدت آدم حلال هستش
باور نمیکنید اینقدر مهربونه یک درصد فکر نکنید از قصد زده باشه دخترداییم دل کشتن یک مگس هم نداره میگه اینا جان دارن گناه دارن چه برسه آدم..)
داریم دیونه میشیم دختر پزشک ،موفق ،خوشگل
مهربون، با ایمان، حلال، اهل کار خیر ..
باید ۳ سال از جوانیش بره زندان
آدم تو کار خدا میمونه که آدمیزاد رو برای سرگرمی خودش خلق میکنه تو این همه آدم چرا باید با این تصادف کنه
اون خانواده که من میشناسم و اون پسرخاله رضایت نمیدن مخصوصا بعد اینهمه ماجرا چند سال اخیر
همه بزرگتر ها فامیل و ریش سفیدان اتمام حجت کردن که ما برای رضایت نمیریم بهمون نگید چون در درگیری چند سال اخیر اینها خیلی ریش سفیدان و بزرگتر ها فامیل تحقیر و بی احترام شدن وقتی خواستن پادرمیانی کنن..
همچنین خانواده خاله.. دخترداییم اعلام کردن کسی برای رضایت بیاد بشدت بی احترامش میکنیم
دارم دق میکنم از عصر که اینو شنیدم
چه خاکی تو سرمان بگیریم من با این دخترداییم بزرگ شدم
بهترین رفیق زندگیمه ..خواهرمه