نشسته بودیم گفت آخر هفته میخام مهمونی بگیرم گفتم کمک خواستین بگین گفت آنقدر غذاهات خوشمزه میشه میخام بگم غذاهارو تو درست کنی
حرصم دراومد فقط یه لبخند زدم تازه من یه بچه یازده ماهه هم دارم
بجا دیگه هم برگشت گفت من دختر شمارو باید ببینم می‌دونه من دیگه بچه نمیخام و حساسم رو این حرف بازم لبخند زدم ولی حرصیم از حرفاش
حساس نباش وگرنع زندگیت تلخ میشع
خب چرا تعارف میزنی بهش ؟
از این به بعد بگو مامان خیلی دوست داشتم بیام کمک ولی بچه کوچیک دارم اذیت می‌کنه نمی زاره کار کنم
در جواب دختر دار شدن هم بگو بچه باید سالم و صالح باشه دختر پسر نداره
تعارف اومد نیامد داره دیگه
.
شما خودتون پیشنهاد دادید
.
ممکنه ازت چیزی نخواد
.
اگر هم کمک خواستن، برید خونه خودشون
اینطوری هم دست تنها نیستید هم تو نگهداری بچه کمکتون هستن، هم میبینن بچه نیاز ب مراقبت داره اونوقت ازتون درخواست زیادی ندارن
آره آدم حرص میخوره
منم چهارشنبه کیست روی سرم رو جراحی کردم
ولی هنوز مادرشوهرش نیومد پیشم
هر روز بهم زنگ میزنه هی هم میگه بیا خونه ما ازت مراقبت کنم یا چرا نمیای خونه ما
روزی چند بار هم به همسرم زنگ میزنه حالم می‌پرسه
ولی پیشم نیومدن منم نمیدونم علت داره کارش یا بی دلیله
الان دلم گرفت
چرا از کاه کوه می‌سازید
مگه چی گقته بنده خدا
اگه دوست نذاشتی یا نمیتونستی کمک بدی نباید تعارف میکردی
نمیدونم،من دربست همه کارای مادرشوهرو انجام میدادم،البته قبلا که ارتباطمون بیشتر بود و حرف هم زیاد شنیدم،حساس باشم باید برم زیر گل
وقتی از اطرافیان توقع نداشته باشیم،اونام توقعی ندارن نباید هم داشته باشن
الان جوری شده ارتباط ها هرچه کمتر آرامش بیشتر
وقتی تعارف زدی حتما شرایطشو داشتی انتظار داشتی بگه دست پختت خوب نیست کمک نکن😑
خب بیکاری تعارف میکنی؟ تقصیر خودته
تعارف نکن 😶
ببین اگه باهات خوبه واقعا..کاری به زندگیتون نداره و..بنظرم زیاد حساس نباش..
