شوهرم ماموریت کشور چین هستش چندین ماهه خستم از تنهایی بار مسعولیت ب دوش خودم گشیدن خیلی خستم ب مامانم میگم میگه ب چیزایی ک داری ناشکری نکن خوشبین باش بخدا نمیکشم میگه مگه شوهرت زبونم لال مرده میاد بچه داری زندگی داری و این حرفا ولی وقتی این روزای تعطیل بخصوص میبینم چقد همه خانوادگی باهم بیرونن چقد من حسرت میخورم دلم میخاد منم عین بقیه خانما تو ماشین بشینم شوهرم کارامو بکنه بره خرید یا بریم تفریح بچهارو نگهداره اومدنش یکی دوماهه حداکثر طولمیکشه اما همونقدرشم خشتم