2777
2789
عنوان

بچه ها تونو با هیچ کس تنها نزارید

263 بازدید | 12 پست

حتی با فامیل خودتون

زیر ۵ سالم بود یه دایی سن بالای مجرد داشتم هر وقت می رفتیم خونه مامان بزرگم یه گوشه دور از چشم مامانم منو گیر میاورد به زور میگفت بوس لبی بده بوس لبی


منو می شوند روی پاش بازوهامو محکم می گرفت از لبان می بوسید چندین باااررر این اتفاق افتاد

بچه بودم نمی فهمیدم کار اشتباهیه اما چندشم میشد ازش فراری بودم


مامان بیخیالمم فقط مشغول خواهر کوچیکم بود منو ول کرده بود به امان خدا


یه دایی مجرد دیگه هم داشتم تازه کامپیوتر اومده بود تو بازار یبار منو صدا کرد تو اتاق گفت میخوای کامپیوتر بازی کنی منم قبول کردم

منو نشوند روی پاش یکدفعه دیدم یه صفحه پر از زنهای لخت وا کرد ( نمی دونستم اسمش پ و ر ن هست) سریع فرار کردم از خجالت هم پیش کسی نتونستم بگم

یبارم همین داییم پتو کشیده بود تو حال جلو همه خوابیده بود گفت بیا تو هم بخواب با پلی استیشن بازی کنیم تا رفتم زیر پتو با یه دستش شروع کرد ر ا ن منو مالیدن 

منم سریع فرار کردم و تنهایی یه عالمه گریه کرده بودم

الان که بزرگ شدم می بینم چندشم میشه سلامم به زور میدم بهشون 

جلوشون مثل بقیه نا محرما با شال و مانتو می گردم





الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

الان حال روحیت اوکیه؟

اره خداروشکر

ولی از مامانم بدم میاد فقط زاییدن بلد بود نه مراقبت 

انقدر چشمم ترسیده اگه بچه دار بشم جای با باباشونم تنها نمی زارم با هیچ مردی 


یه دختر خاله دارم خودش و شوهرش خیلی عاقل هستن

دخترش ۶ سالشه یه لحظه هم نمی زاره جایی تنها باشه

کاش مامان منم عقل داشت

اره خداروشکرولی از مامانم بدم میاد فقط زاییدن بلد بود نه مراقبت انقدر چشمم ترسیده اگه بچه دار بشم جا ...

هی خدا

توام مادرتو ببخش هیچ آدمی نمیتونه تصور کنه که برادرش اینکارو کنه عزیزم

آدم با الاغا که وارد بحث نمیشه😉

دقیقا

یبار پسرعموم،شب خونه ما خوابیده بود 

مامانم صبح بلندشد بره بربری بگیره برا صبحونه؛ما خواب بودیم یهو پسرعموم از خواب بلند شد با وجود اینکه ۹ سال اینا بیشتر نداشت به من که تقریبا ۶ ساله بودم میگفت شلوارتو بکش پایین....

خداروشکررر من عاقل بودم گفتم بی ادب بزار مامانم بیاد بهش میگم

رفتم نشستم تو کوچه تا مامانم بیاد

به مامانم گفتم،مامانمم به زن عموم گفته بود....دیگه بعد اون تقریبا حواسش بود بهم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792