من شغل همسرم یجوری هست یه روز سر کاره دو روز خونه
دو روز قبلی که خونه بود روز اول رفتیم خونه مادرش
فرداش مادرش سرزده اومد خونمون ساعت ۴ شام نگهش داشتیم
فرداش ۲۴ ساعت رفت سر کار تلفنی صحبت کردیم گفت فردا خونم میریم بیرون یه دوری میزنیم
بچه کوچیک دارم باید نگهش داره حمام یا ارایشگاه جایی برم گفت حموم و ارایشگاهتم برو
بعد صبونه خوردیم میگه لباس تن بچه کن ببرمش یه آفتابی بخوره لباس تنش کردم، خودمم گفتم ناهار خوردیم دوش میگیرم برم ارایشگاه
بعد یهو زنگ میزنه به مامانش مادرش میگه میخوام برم جایی منو برسون نزدیکه، حالا بچرو لباس تنش کردم که با بابا برو ددر، پاشد رفت گفت یدفه یچیزیم باید بدم خوششویی میدم