میخواستم تاپیک قبلی بگم دیدم کسی نیست زیاد این تاپیکو زدم یهو یادم افتاد بگم
16 سالشه هرکاری میکنه میاد ب من میگه همشم کاراش خطرناکه اخرش شری دستمون میده چند باری بعضی کاراشو ب باباش گفتم (میدونم راز بود نباید میگفتم ولی واقعا نگم این اخرش خودشو بدبخت میکنه) باباش دعواش میکنه ولی این هی ادامه میده منم روم نمیشه چیزی ب باباش بگم
امروز اومده میگه ی قرص گرفتم ی دوز از قرص آرام بخش بالاتره هفته ای ی دونه میخورم تا اعصابم اروم شه
بنظرتون بده؟ بهش میگم عوارض داره معتاد میشی میگه ن
به خانواده اطلاع بدید بخوانید که ببرن پیش روانشناس
تو چند سالته؟
قرص عوارضش از گلم بیشتره
همسن منه خیلی سختی کشیدم لعنت به این زندگی تو این سن خیلی داغون شدم خیلی خیلی سختی کشیدم بخدا اندازه زن 40ساله میفهمم
الهییییییییی
بابا اون سختی نکشیده بخدا زا بچگی تو ناز و نعمت بزرگ شده باباش هیچی براش کم نمیذاره هار شده بخدا
رل اینام نداشت جدیدا با یکی بود ولش کرد اومده ب من میگه دوست دارم هرچی میگم بشین سرجات تو ازمن کوچیک تری زیر بار نمیره
درستهه
همیشه تو جمع ارومه میگه میخنده هیچوقت عصبی نمیشه اتفاقا شوخ طبعه کسی شک نمیکنه این مشکل داره
امروز همینا رو بهش گفتم گفت چون قرص میخورم اینطوره اگه نخورم عصبی میشم
زودجوش بودن هم ارثی داریم کلا بابام اینا ارثی یکم زود جوش میارن ولی حس میکنم خیلی بزرگش میکنه
خیلی اصلا بخدا من ولی خیلی سختی کشیدم خیلی
به خانواده اش بگو اگه نگی بعد پشیمون میشی چون الان تو لین سن از این کارا میکنه بعد بزرگ شه چیکارا نمیکنه به خانواده اش بگو که چیکار میکنه لطفا هرچه زودتر بگو
