دو هفته س خودم مریض بچه ها مریض اعصاب و روحیه برام نمونده انقدر خستم صدای گریه بچه تو گوشمه...
برگشته میگه ما که این هفته نمیتونیم بریم خونه مادرم نه؟ گفتم بچه ها مریضن میگه پس زنگ بزنم اونا بیان دلشون تنگ شده ..... خب لامصب دلشون تنگ بشه خودشون میان دیگه تو چرا زنگ بزنی؟
عصری بهش میگم شام چی بخوریم؟ جواب نمیده
تلوزیونو نگاه میکنه
میگم صدامو نمیشنوی؟
میگه چرااا
میگم چرا جواب نمیدی؟ میگه دارم فکرمیکنم
عادتشه حرف میزنی جواب نمیده
منم باهاش حرف نزدم هرچی اومد گفت شام چی بخوریم؟ چی سفارش بدیم؟ گفتم من گشنم نیست هرچی میخای برای خودت سفارش بده.
به دیوار حرف بزنی ترک برمیداره شوهر من نه.