اقا خسته بودم حال و حوصله نداشتم شوهرمم از کار اومده بود گرسنه.موادو ملزومات اشپزی هم تکمیل نیست تو خونم بخاطر گرونیها.هی گفتم چی بپزم چی بپزم.گفتم ماکارونی بپزم.یکم اب مرغ داشتم پیاز هم نداشتم سویام نداشتم سیب زمینی سرخ کردم رب زدم اب مرغم زدم ریختم تو ماکارونی تا دم بیاد.الان یکمش خوردم خیلی بد بود😭اصلا آشپزی زوری دوست ندارم.اگه پولدار بودیم حتما از بیرون حداقل یه ساندویچ میخریدیم
تاپیک اولم مال من نیست مال خواهرمه .بخاطر نداشتن سیمکارت دیگه با این کاربری اومدم با سیمکارت شوهر مامان بابا داداش خواهر دوست همه ی دور اومدم و ترکیدم، متولد ۸۴ نیستم