همه دارن شام میخورن من نمیخورم
کلا حالم بده یه بغضی تو گلومه
بخاطر فامیل فوت شدمون نیستا ،، به هیییچ وجه برا اون ناراحت نیستم خودم حالم خوب نیست
دست و پام یخه و سعی دارم بغضمو قورت بدم
یه مشکلی که هست اینه که من نقطه توجه فامیلم و بخوام برم اتاق یا دستشویی فوری سراغمو میگیرن و مجبورم تو جمع باشم
آدم درونگراییم نمیخوام توجها روم باشه
موهامو ریختم تو صورتم یه گوشه نشستم و حرف نمیزنم که توجهی روم نباشه
هعی دارن تعارف میکنن منم خجالت میکشم از این کارشون ، انقدر بهم توجه میکنن که الان دلم میخواد گریه کنم ،،،، بدم میاد تو جمع زیاد باهام حرف بزنن
الانم این تاپیکو زدم که احساسمو با کسی درمیون بزارم و از این حجم بغض و ناراحتیم کم شه