من همش تنها تو خونم حوصلم سر میره امروز تا دم غروب خونه موندم شوهرمم میدونستم الان از سرکار میاد ولی دیگه طاقت نداشتم بمونم خونه رفتم بیرون.تا پام گذاشتم بیرون یه موتوری دنبالم کرد هر جا میرفتم دنبالم بود میگفت بیا سوار شو😑منم مقصد مشخصی نداشتم همینجور پرسه میزدم شاید گورش گم شه.یهو شوهرم زنگ زد هوار میکشید سرم بیا چرا در خونه کلیده.هر چی فحش ناموسی بود بهم میداد گفتم فلان جام ادرس دادمش مثل اسکولا منو پیدا نمیکرد و تو خیابون دیگه ای دنبالم میگشت .هم زمان اون مردموتوری هم گیر سه پیچ دنبالم بود میومد دم گوشم میگفت سوار شو برسونمت.از فحشها شوهر بی تربیتم داشت بغضم میترکید یهو چشم افتاد به یه ماشین نو مدل بالا نمیدونم دنا بود تارا بود چی بود یا خارجی بود ولی خیلی اک بود برق میزد انقد ناخوداگاه خیره شده بودم. یه اقایی از خونه اومد بیرون ناخوداگاه چشم افتاد بش چش تو چشم گفت جووون بیا برسونمت .ماشین روشن کرد بیخ گوش من قدم به قدم میومد میگفت بیا با هم اشنا بشیم .
خوب؟
بعد من با هواپیما اومدم دنبالت گفتم جووون سوار شو
شوهرتم پشت خط هی فحش میداد
متاسفانه مسیر آبی نداشت خونتون وگرنه کاپتان احمدی رو با کشتی میفرستادیم
چرا یاد رمانا افتادم
مقصر خودتی حداقل از قبل به همسرت میگفتی
جای بغض دهنشون جر می‌دادی مرتیکه های بیشعور
چه خر تو خری شد ای بابا
اگر واقعیه هستش قضیه واقعا متاسفم برای این اوضاع و برای خودت هم ناراحت شدم
عجب
مثل رمان بود
چه تیپی دارید؟
چیزی نیس عزیزم فقط قرصای ظهرتا یادت رفته بخوری
پیچیدم تو خیابون که شوهر بدعنقم منو ببینه داشتم موتوریها نگاه میکرد اونمرد موتوری اومد باز چرت پرت گفت رفت دو دیقه بعدش شوهرمو دیدم اومد کلید داخلی خونه رو بهش دادم انقد گفت بیا سوار شو نشدم چون فحشهای خیلی زشتی بهم داده بود پشت تلفن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
