۷ماهه پیش گفت دوسم داره واگ منم ازش خوشممیاد بیاد خواستگاریم بعدک قبول کردم حدودا۱ماه بعدش مامانش زنگ زدب مامانم و باباش ب بابام وخواستگاری کردن و ب همه فامیل گفتن بعد باهم رفتیم انگشتر وخرید نامزدی کردیم ولی هنوزنیومدن خونمون خواستگاری باباش ی شهر دیگه کار میکنه هربار میگه میگه فلان روز میایم بعد ک نزدیک اون روز میشه میگه سرمون شلوعه دستمون بنده بابام نمیتونه بیاد،شما جای من بودین درک میکردین یاناراحت میشدین؟۱۰روز دیگه میشه۸ماه همه فامیل میدونن و تبریک میگن ولی هنوز رسما نیومدن خونمون😔
میخوام بهت بگم... همینکه تو قوی هستی کافیه تا به هر چی که تو دلتِ برسی...آرزوها مقدسن اونارو خدا تو دل شما گذاشته ازشون سرسری نگذرید.. قسم به لحظه ای که زجر میکشی و با درد میخندی، خدا میبینه و تو رو به خواستت میرسونه.وقتایی که میخواس بگه دوست دارم میگفت آهای دختر خانوم میدونی؟! منم میخندیدم میگفتم آره میدونم.. اونم بلند بلند داد میزد میگفت منم میدونمم میدونمم خیلی میدونم، هر کی دوروبرمون بود مثل دیوونه ها بهمون نگاه میکرد و اون میخندید.. همیشه میگفت لحظه هایی که دیوونه بازی در میاری هیچوقت فراموش نمیشن من باید با تو دیوونه باشم:) وقتی دور و برش پر بود وسط شلوغی نگام میکرد آروم میگف میدونی؟:) یهویی وسط یه عالمه کار تکست میداد میدونی دیگه؟:) وقتی گریه میکردم و حالم اصلا خوب نبود زنگ میزد میگف تو که میدونی.. یبار جلوم وایساد گفت دختر خانوم جذاب تا آخر عمر باید بدونی😍 واسه به هم رسیدن دو تا عاشق دعا کنید😌E&Lhttps://uupload.ir/view/vid_20251003_201452_868_oabk.mp4/
وشبی ک مادرم واس همیشه رفت من بزرگ شدم روحت شاد مادرم 1404/2/6من تواین تاریخ برای همیشه بی مادرشدم،حاضربودم ی عمرجموجورت کنم مامانم مریض باشی نوکریتوکنم ولی زنده باشی قدرتوندونستم 🖤هیچکس نفهمیدک من همون بچه لوس خانواده بودم که با رفتن مادرم نابودشدم،زندگی نمیکنم فق زندم همین😔