وای دور از جون دختر همسایه ما همش با شوهرش دعوا داشتن
می اومد خونه باباش به زور میفرستادش پیش شوهره بار اخر شوهره پاشو شکسته بود باباهه راهش نداد خونه رفت خونه عموش بعد که خوب شد برگشت پیش شوهره
بعد یهو گم شد بعد ده ۱۵ ردز مشخص شد شوهرش کشته و تکه تکه اش کرده انداخته هر تیکه اش رو یه جای شهر که پیدا نشه🥶🥶🥶🥶