یادمه چند سال پیش یه فروشگاه لباس کار میکردم دختره خودش وضع خانوادگی آنچنانی نداشت ولی خانواده دختره برای سرپرست اون فروشگاه که آقا بود غذا میوردن الانم دوروز اومدم تو یه فروشگاه کار میکنم یه همکار خانم دارم دیرم دیروز ساندویچ گرفته بعد شیفت بعدمون یه آقا پسری هست دیرم به اونم داد بعد گفتم شاید دوتا سفارش داده اومروز باز دیدم دختر غذا از خونه آورده پسر که اومد شیفتش رفت نشست از قابلمه دختره خورده خودشو دختره اونجا بگو و بخند میکردن بعد پسر امروز حس کردم میخواست گرم بگیره بعد گفت برگه مصاحبت ن کجاست همین که برگه رو دید رفت تو قیافه چون من قیافم بی بی فیسه و اون پسره از من سه سالی کوچیکتره فک کنم تا متوجه سنم شد بیخیال شد حتی خداحافظی ازش گرفتم جواب نداد ولی من میگم بعضی خانما چرا انقد به ابن آقایون رو میدن اخه مگه خودش خانواده نداره که تو غذا میدی حتی یادمه چند سال پیش یه جا کار میکردم حتی یه میان وعده هم بهمون نمیدادن بعد پسر انتظار داشت من چیزی ببرم مغازه یا خیلی جا بعم میگفتن صبحانه بگیر بیار که من انجام نمیدادم
کاملا بهت حق میدم منم مدتی اموزشگاه رانندگی میرم مربی سنی داره یه خانم جا افتاده س و متاهل خیر سرش همش با اقایون اونجا بگو بخند ب زور میره تو اتاقشون و همش پچ پچ و وای چقدر حرکات چیپ داره این مربی فلانه والا هم اقایون متاهلن هم خانم ک مربی نمیفهممش اصلا بعد با ماها ک خانمیم تو قیافه س اینم برا اقایون میوه و اجیل اینا میاره !واقعا حالم از متاهلی بهم خورد
والا مردا اصلن لیاقت اینم ندارن بهاشون گرم بگیری تهش فکر میکنن مورد داری یا هزارتا تیکه بهتدمیپرونن ...
من ک خودم نمیپسندم ولی شیطان واقعی درون این مربی دیدم اصلا کارایی میکنه ک برا من ک مجردم قفله !از حسادت از زیر اب زنی همکاراش از رفتار چندش و از همه چی !