یه بار یه پسر جاخالی ای اومد تو خیابون بهم گفت خوشتیپ(فکر میکردم خز شده دیگه😂😂) خلاصه پاپیچ همین ماجرا شدو شبو روز جایی منو میدید مزاحمم میشد یه چندتا فحش بهش دادم پسره دیگه از یک متریم منو میدید فرار میکرد حتما باخودش گفته این چه اسکلیه🤣🤣🤣🤣🤣
یه بار با مامانم مغازه کفش فروشی بودیم یه خانم اومد جلو گفت ماشالاه چه دختری میشه شمارتونو بدین برای امر خیر مامانم گفت خانم دخترم نامزده گفت عههه ندارین دیگه از این تو خونه 🫤🫤😂😂
من خواهرام زودتر شوهر کردن یبار رفته بودیم یه امام زاده ای سفره بندازیم یه چیزی بردم پخش کنم یه خانومه گفت دخترم شما مجردی منم میدونستم اون دوتا الان شروع میکنن مسخره بازی و جار و جنجال گفتم نه متاهلم دور بعدی که چیزی بردم گفت دخترم چرا حلقه نداری مادرت اون خانومه اس ؟ گفتم نه خانم اون زن بابامه حلقه امم وضو گرفتم یادم رفت دستم کنم دوباره رفتیم تو صحن سفره پهن کردیم شام بخوریم اومد رد شد دید اونا جفت نشستن من تنهام اومد گفت دخترم از کدوم ور باید برم بیرون پسرم منتظرمه یه لبخند شیطانی زد گفتم نمیدونم اولین باره اومدم😂 دوباره رفت داشتیم میرفتیم یه کاسه آش داد بهمون مال اونا قاشق داشت مال من نداشت گفت دخترم اون ماشین پسرمه برو اونجا قاشق بگیر گفتم مرسی من آش دوست ندارم نمیخورم 🤣خیلی چشمشو گرفته بودم
خیلی سال پیش یک همسایه داشتیم سوپرمارکت داشت آقا پسره عاشق من شده بود هر روز یک کیسه تنقلات و یک نامه می‌نوشت که میخوامت و می‌خوام بیام خواستگاریت معرفی هم نمیکرد که کی هست از بالای در پرت میکرد تو حیاط ما من نمی‌دونستم کیه که اینا رو میندازه تو حیاطمون میرفتم نگاه میکردم تو کوچه ببینم کیه کسی نبود زود جیم میزد می‌رفت یک روز کمپوت بود حالا یا آبمیوه پاکتی دقیق حضور ذهن ندارم همراهی که کیسه رو پرت کرد کف حیاط ترکید پخش شد گند زد به همه جا دیگه از دستش کلافه شده بودم
شب به دایی هام گفتم چنین چیزی شده فرداش کمین کردن
تا اومده بود افتاده بودن دنبالش گوش مالیش داده بودن دیگه بدبخت رفت که بره 🫢😂
یبار تو تاکسی
راننده تاکسیه وقتی فهمید کارمندم خواستگاری کرد
چرا بهش نریدم😖
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
