کلا دوست داره بهشون خوشخدمتی کنه برا منم خسیسه وحسابگری. همش میگه بریم کنارشون بشینیم ینی روانیممیکنه چون بریم کنارشون همش باید بیان خونمون در حالیکه خاصینثتی برام ندارن جز مزاحمت گاهی هم بچه بره تا خونشون. باورتون میشه خواترشوهرمنون رب میده دست بچه ها بعد اونا بیان بچشون نون پنیر کره بدیم میگن گداها جرا قورمه سبزی نزاشتین طعنه میزنن شوهر نکبتم میگه ما وضعمون کمی بهتره باید ما پذیرایی کنیم. والا شوهرش کارمنده گفتم اصن میخای بهشون ببخشی نیان خونه من مزاحم من نشن هر گهی میخای بخوری بخور
الان که دوریم ازشون بچه رو برده که مثلا بچم به اونا عادت کنه هیچ گار خاصی هم نمیکنن ها ولی بعد منته سرم که بچه رونگه میدارند اونام باید بیان و برن . ینی تز شوهر تنفر دارم بابت این قضیه . خدا لعنتش کنه